دانلود کتاب رایگان بصورت صوتی و pdf جدید ترجمه فارسی و پرفروش

دانلود جدیدترین کتاب های فارسی و خارجی ترجمه فارسی و زیر نویس جدید pdf و صوتی mp3

دانلود کتاب رایگان بصورت صوتی و pdf جدید ترجمه فارسی و پرفروش

دانلود جدیدترین کتاب های فارسی و خارجی ترجمه فارسی و زیر نویس جدید pdf و صوتی mp3

دانلود جدیدترین کتاب های فارسی و خارجی ترجمه فارسی و زیر نویس جدید pdf و صوتی mp3
دانلود کتاب رایگان بصورت صوتی و pdf جدید ترجمه فارسی و پرفروش

کلمات کلیدی

دانلود کتاب محدودیت صفر صوتی رایگان

خلاصه کتاب محدودیت صفر

بهترین ترجمه کتاب محدودیت صفر

Pdf کتاب محدودیت صفر

کتاب محدودیت صفر دیجی کالا

قسمتهایی از کتاب محدودیت صفر

جملات تاکیدی کتاب محدودیت صفر

دانلود رایگان کتاب پول یووال نوح هراری pdf

دانلود رایگان pdf کتاب محدودیت صفر ترجمه مژگان جمالی

کتابی برای مستقل شدن

کتاب های خودسازی

کتاب های خودساخته

دانلود کتابهای موفقیت

کتاب برای شخصیت سازی

دانلود کتاب سفر به انتهای شب

کتاب قابلمه را فراموش کن نی نی سایت

کتاب قابلمه را فراموش کن دیجی کالا

قیمت کتاب قابلمه را فراموش کن

فایل صوتی کتاب قابلمه را فراموش کن

دانلود کتاب قابلمه را فراموش کن جلد دوم

دانلود رایگان کتاب قابلمه را فراموش کن pdf

دانلود رایگان قابلمه را فراموش کن

خلاصه کتاب قابلمه را فراموش کن

کتاب پرایس اکشن لنس بگز ترجمه امیرعباس قربانی pdf

کتاب پرایس اکشن لنس بگز ترجمه امیرعباس قربانی

کتاب پرایس اکشن لنس بگز pdf رایگان

کتاب پرایس اکشن ال بروکز

کتاب معامله گر پرایس اکشن pdf

دانلود ترجمه کتاب لنس بگز رایگان

بهترین ترجمه کتاب پرایس اکشن لنس بگز

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرگ قسطی ترب» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

دانلود رایگان کتاب مرگ قسطی نویسنده: لویی فردینان سلین مترجم: مهدی سحابی انتشارات: نشر مرکز دسته‌بندی: رمانداستان خارجی امتیاز: ۳.۵ از ۶ رأی
خواندن نظرات

نمونۀ رایگان کتاب الکترونیکی
معرفی کتاب مرگ قسطی
کتاب مرگ قسطی نوشتهٔ لویی فردینان سلین و ترجمهٔ مهدی سحابی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. مرگ قسطی در کنار «سفر به انتهای شب» دو رمان‌ مشهور و شاخص سلین، نویسندهٔ فرانسوی، قلمداد می‌شوند. مرگ قسطی نخستین‌بار در سال ۱۹۳۶ منتشر شد.

درباره کتاب مرگ قسطی
سلین نخستین رمان خود، سفر به انتهای شب را در ۳۸سالگی نوشت و جامعهٔ ادبی فرانسه را شگفت‌زده کرد. مرگ قسطی دومین رمان اوست.

مرگ قسطی با این جملات آغاز می‌شود: «دوباره تنها شدیم. چقدر همه چیز کند و سنگین و غمناک است... بزودی پیر می‌شوم. بالاخره تمام می‌شود. خیلی‌ها آمدند اتاقم. خیلی چیزها گفتند. چیز به دردبخوری نگفتند. رفتند. دیگر پیر شده‌ند. مفلوک و دست وپاچلفتی هر کدام یک گوشه دنیا.

دیروز ساعت هشت خانم برانژ سرایدار مرد. شب توفان بزرگی می‌شود. این بالای بالا که ما هستیم همه خانه تکان می‌خورد. دوست خوب مهربان وفاداری بود. فردا قبرستان خیابان «سول» خاکش می‌کنند. واقعاً دیگر پیر بود، ته تهِ خط پیری. از همان اولین روزی که سرفه کرد به‌اش گفتم: «مبادا دراز بکشید!... توی رختخوابتان بنشینید!» دلم درست نبود. که بعد این‌طوری شد... که کاریش هم نمی‌شود کرد.

همیشه کارم این کار گهِ طبابت نبوده. نامه می‌نویسم و خبر مرگ خانم برانژ را به همه کسانی که می‌شناسندم، به همه کسانی که می‌شناختندش می‌دهم.» 

همان‌گونه که مشخص است، داستان مرگ قسطی دربارهٔ پزشکی تنها و خسته و آشفته به نام فردینان است. درست مانند خود سلین که پزشکی دردکشیده بود. فردینان از بیمارانش خسته و کلافه شده است و می‌خواهد به همه فحش دهد. وقتی فردینان، حسابی دربارهٔ منشی‌ پیرش، مادرش، بیمارانش و پسرخالهٔ همکارش حرف می‌زند تازه به قسمت اصلی داستان می‌رسیم: شرح کودکی فردینان. کتاب مرگ قسطی روایت کودکی فردینان تا زمانی است که او آماده می‌شود به سربازی برود. اتفاقات کتاب بی‌شباهت به زندگی خود سلین نیست و چه‌بسا زندگی‌نامهٔ خود اوست. اگر بعد از این کتاب، رمان سفر به انتهای شب را بخوانید که شخصیت اصلی آن فردینان است، دلیل رفتارهای او را بسیار بهتر درک خواهید کرد و دوچندان از آن لذت می‌برید.

فردینان کودکی بسیار سختی را از سر گذرانده است؛ زندگیِ به‌تمامی در فقر و مشقت و بدبختی. اعضای این خانواده هرچه بیشتر تلاش می‌کنند، گویی بیشتر بدبخت می‌شوند. مادر زحمتکش فردینان اما هیچگاه تسلیم نمی‌شود؛ ولی فردینان از همان کودکی ناامید و دل‌خسته است. می‌گوید کاش هیچگاه به دنیا نیامده بود. پدر فردینان هم سخت‌کوش و خوش‌قلب است اما کم‌کم با پسرش دچار مشکل می‌شود که بین پدر و پسری چون این دو، اجتناب‌ناپذیر است.

اما چرا مرگ قسطی؟ از نظر فردینان، زندگی او، مرگ قسطی او بوده است. نامی به‌شدت غم‌انگیز و البته بیان‌کنندهٔ واقعیت. گریزی از مرگ نیست و ما زندگی می‌کنیم تا بمیریم. در مرگ قسطی اتفاق خاصی نمی‌افتد اما روایت سلین آن‌قدر بُرنده و تلخ و واقعی است که به خواننده نشان می‌دهد هیچ اتفاقی در زندگی محلی از اعراب ندارد، جز مرگ.

نثر سلین در این کتاب شاهکاری خلق کرده است که خواننده تا مدت‌ها درگیر آن می‌ماند. ترجمهٔ سحابی از این کتاب نیز به گیرایی و روانی آن افزوده است. انتخاب واژگان سلین و سپس سحابی به گونه‌ای است که با شدت و حدت تمام، تلخی و کثیفی زندگی را به خواننده گوشزد می‌کند.

مرگ قسطی با آنکه امروزه از سوی اکثر مفسران بهترین اثر او تلقی می‌شود در زمان انتشار با استقبال سردی مواجه شد. دلیل این سردی عمدتاً همان عاملی بود که مرگ قسطی را زیربنای همه آثار بعدی سلین کرد و پایه‌گذار شهرت او به عنوان زنده‌کننده زبان فرانسه و یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم غرب کرد: نگرش خشن و بی‌مجامله به سرشت بشر، بدبینی به مناسبات بشری، بیان تند و صریح متکی بر کاربرد پیگیرانه عناصر زنده و خشن زبان عامیانه و آرگو. این هنجارشکنی سلین در سال‌های جنگ جهانی دوم نمود تازه‌ای یافت که تا چند سالی پس از پایان جنگ با طرد و تبعید او همراه بود و تنها با فروکش کردن غلیان‌های عظیم ناشی از جنگ رفته رفته به حدی از آرامش و مدارا (اگرنه فراموشی) رسید، تا دوباره او را به عنوان مهم‌ترین نویسنده قرن بیستم فرانسه مطرح و ماندگار کند.

خواندن کتاب مرگ قسطی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب را به دوستداران شاهکارهای ادبیات قرن بیستم پیشنهاد می‌کنیم. کتاب‌های سلین پر از تلخی و تندی‌اند؛ ممکن است همه با آن ارتباط برقرار نکنند یا از شدت این همه تلخی و رُکی جا بخورند، اما اگر با داستان‌های سلین پیش بروید شیفتهٔ او و نثرش و طرز فکرش می‌شوید.

درباره لویی فردینان سلین
لویی فردینان دِتوش که «سلین» نام مستعار اوست، در سال ۱۸۹۴ در کوربه‌ووا، حومه توده‌نشین پاریس به دنیا آمد. پدرش کارمند ساده یک دفتر بیمه و مادرش خرازی‌فروش بود و خود او هم، تا پیش از پایان تحصیلات پزشکی انواع حرفه‌های آزاد را برای امرار معاش پیشه کرد، گو اینکه بعد هم، با همه شهرت نویسندگی‌اش، تا آخر عمر از حرفه پزشکی دست نکشید. اولین کتاب سلین سفر به انتهای شب (۱۹۳۲) درجا با اقبالی عظیم روبه‌رو شد و او را به عنوان نویسنده‌ای نوآور با زبانی کاملا تازه مطرح کرد. کتاب دوم او مرگ قسطی (۱۹۳۶) بود. 

مجموعه‌ای از انگیزه‌های فردی و عوامل گوناگونی که در چارچوب دوران جنگ جهانی دوم  خاص قابل بررسی و اغلب توجیه‌شدنی هستند و هنوز هم موضوع بررسی‌ها و تفسیرهای بسیارند سلین را به موضع‌گیری در موافقت با نیروهای اشغالگر آلمانی، و نیز نوشتن ادعانامه‌های بسیار خشن ضدیهودی، ضدکمونیستی و البته صلح‌جویانه‌ای کشاند که در زمان خود بسیار تحریک‌آمیز و تکان‌دهنده بود. حاصل این موضع‌گیری‌ها انزوا، تبعید، و چهارده ماه زندان در دانمارک بود که به آنجا پناه برده بود. سلین پس از چهار سال دیگر انزوا و بلاتکلیفی سرانجام در سال ۱۹۵۱ به فرانسه بازگشت و تا زمان مرگش در ماه ژوئیه ۱۹۶۱ در نزدیکی پاریس ساکن بود. دیکر کتاب‌های او اینهاست:

دسته گینیول (۱۹۴۴) ــ جنگ (۱۹۵۲) ــ نمایش افسانه‌ای برای وقتی دیگر، ۱ (۱۹۵۲) ــ نورمانس، نمایش افسانه‌ای برای وقتی دیگر، ۲ (۱۹۵۴) ــ مصاحبه با پروفسور ایگرک (۱۹۵۵) ــ باله‌هایی بدون موسیقی، بدون آدم، بدون هیچ چیز (۱۹۵۷) ــ کوشک به کوشک (۱۹۵۷) ــ شمال (۱۹۶۰) ــ پل لندن: دسته گینیول ۲ (۱۹۶۴) ــ ریگودون (۱۹۶۹).

درباره مهدی سحابی
مهدی سحابی ۱۴ بهمن ۱۳۲۲ در قزوین به دنیا آمد. او مترجم، نویسنده، روزنامه‌نگار، نقاش، مجسمه‌ساز و عکاس ایرانی بود که بیشتر به‌خاطر ترجمهٔ مجموعهٔ «در جستجوی زمان از دست رفته» نوشتهٔ مارسل پروست شناخته شده است.

او به‌دلیل تسلط به ۳ زبان انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی آثاری را نه‌تنها به فارسی برگرداند بلکه از فارسی به این ۳ زبان نیز ترجمه کرد. سحابی در کنار ترجمه، گزارش و خبر، گاهی با نام مستعار «سهراب دهخدا» برای صفحهٔ فرهنگی نقد فیلم می‌نوشت. او در سال ۱۳۵۱ به‌صورت پاره‌وقت به استخدام «کیهان» درآمد و پس از طی ۲-۳ ماه به‌صورت تمام‌وقت در آنجا مشغول به کار شد. او در سال ۱۳۵۷ و بعد از ۶۴ روز اعتصاب مطبوعات به عضویت شورای سردبیری کیهان درآمد، ولی ۳ ماه بعد به‌همراه ۲۰ تن از اعضای تحریریه ناچار به ترک آنجا شد.

سحابی در این بین به عکاسی روی آورد و در سال ۱۳۵۸ به همراه چند تن از نویسندگان و همکارانش در کیهان، روزنامهٔ «کیهان آزاد» را به انتشار رساند که بعد از ۱۰ شماره تعطیل شد و پس از تعطیلی آن «انتشارات الفبا» را تأسیس کرد که ۶ شماره از ماهنامهٔ پیروزی را منتشر کردند. در سال ۱۳۵۹ با امضای مستعار «یونس جوان‌رودی» کتاب «تسخیر کیهان» منتشر شد که تحولات «کیهان» را شرح می‌داد.

سحابی پس از این به جز چند همکاری کوچک با چند نشریه به ترجمه، نقاشی و مجسمه‌سازی روی آورد. نخستین ترجمهٔ او کتابی نوشته «ماریو دمیکلی» به نام «نقاشی دیواری و انقلاب مکزیک» در سال ۱۳۵۲ و بی‌گمان مهم‌ترین آن‌ها هم ترجمهٔ رمان عظیم مارسل پروست است. سحابی در سال ۱۳۶۶ و با ترجمه رمان «شرم» جایزه بهترین کتاب سال جمهوری اسلامی را به‌دست آورد. او با نشریاتی مانند «صنعت حمل و نقل» و «پیام امروز» نیز همکاری داشت و در سال ۱۳۷۳ جلدهای مجموعه‌داستان «چشم دوم» از محمد محمدعلی را طراحی کرد.

مهدی سحابی ۱۸ آبان ۱۳۸۸ در پاریس درگذشت.

بخشی از کتاب مرگ قسطی
«اوگوست، پدرم، نگاهی به روزنامه «پاتری» (میهن) می‌انداخت. می‌نشست نزدیک تخت-قفسم. مادرم می‌آمد و می‌بوسیدش. توفانْ پدرم را ول می‌کرد... بلند می‌شد و تا لب پنجره می‌رفت. وانمود می‌کرد که می‌خواهد چیزی را ته حیاط نگاه کند. یک صدای قایم از خودش درمی‌آورد. اوضاع آرام می‌شد.

مادرم هم برای همدلی یک صدای کوچک... بعد هم بازیگوشانه درمی‌رفت آن سر آشپزخانه.

بعد در را می‌بستند... در اتاقشان را... من توی ناهارخوری می‌خوابیدم. صدای سرود راهب‌ها از بالای دیوار می‌آمد... توی همه خیابان «بابیلون» فقط یک اسب بود که می‌رفت... تاق! توق! درشکه دیروقت...

پدرم برای بزرگ کردن من خیلی کارهای اضافی کرد. رئیسش لامپرنت از هر راهی که می‌توانست کنِفش می‌کرد. این لامپرنت را دیده بودم، مرد موسرخی بود که رفته‌رفته کمرنگ شده بود، پشم‌های بلند طلایی داشت که فقط چندتاشان به جای ریشش بیرون زده بود. در حالی‌که پدر من برای خودش جلوه‌ای داشت، بطور طبیعی برازنده بود، توی سرشتش بود. این خاصیت ذاتی لامپرنت را آزار می‌داد. به مدت سی سال انتقامش را از پدرم گرفت. وادارش می‌کرد که تقریباً هر نامه‌ای را دوباره بنویسد.

موقعی‌که هنوز بچه بودم، پیش دایه، در «پوتو»، پدر مادرم یکشنبه‌ها می‌آمدند دیدنم. هوای خیلی خوبی داشت. همیشه پول را پیش پیش می‌دادند. هیچ‌وقت حتی یک سانتیم هم بدهکار نمی‌ماندند. حتی وقت‌هایی هم که وضعشان از آن بدتر نمی‌شد. فقط در «کوربه‌ووا» مادرم از زور غصه و محرومیت از خیلی چیزها شروع کرد سرفه کردن. سرفه‌هاش تمامی نداشت. چیزی که نجاتش داد شربت حلزون و بعد هم روشِ راسپای بود.

دانلود رایگان کتاب مرگ قسطی pdf 

***

... از زمان جنگ تا حالا جنون همین‌طور در تعقیبم بوده، یک بند به مدت بیست و دو سال. معرکه‌ست. هزار جور سروصدا و قشقرق و هیاهو را روم امتحان کرده. اما من از خودش هم سریع‌‌تر هذیان بافته‌م، روش را کم کرده‌م. روی «خط پایان» هذیان و جنون همیشه ترتیبش را داده‌ام و برنده من بوده‌م. بله! مسخره‌بازی درمی‌آرم، خودم را به لودگی می‌زنم، مجبورش می‌کنم فراموشم کند... رقیب بزرگم موسیقی‌ست، ته گوشم گیر افتاده و رفته‌رفته خراب شده... مدام باام درمی‌افتد... شب و روز دست و پا می‌زند و به خودش می‌پیچد... برای خودم تنهایی یک دسته‌ی کامل سه‌ هزار و پانصد و بیست و هفت پرنده‌ی کوچک کوچک دارم که یک لحظه هم آرام نمی‌گیرند... همه‌ی ارگ‌های دنیا منم. همه‌چیز از من است، گوشت و روح و نفس... فکرها توی کله‌‌ام سکندری می‌رود و کله‌پا می‌شود. بااشان خوب تا نمی‌کنم. کارم ساختن اوپرای سیل و توفان است... بیست و دو سال است که هر شب می‌خواهد کلکم را بکند... درست سر ساعت دوازده... اما من هم می‌دانم چطور از خودم دفاع کنم... با دوازده سمفونی کامل طبل و سنج... دو سیلاب بلبل... برای یک آدم عزب بد سرگرمی‌ای نیست... انصافاً... زندگی دومم است... به کسی چه... .»

مرگ قسطی دومین رمان لویی فردینان سلین، نویسنده بزرگ فرانسوی است که در سال ۱۹۳۶ منتشر شد. سلین اولین رمان خود را – کتاب سفر به انتهای شب – در ۳۸ سالگی نوشت که جامعه ادبی را انگشت به دهان کرد. کتابی بسیار قوی که به محض انتشار باعث شد او را با بزرگانی مثل دانته، رابله، مارسل پروست و جیمس جویس مقایسه کنند. رمان مرگ قسطی نیز چیزی از سفر به انتهای شب کم ندارد و بدون تردید هر خواننده‌ای را شگفت‌زده می‌کند. اندره ژید در توصیف قلم سلین می‌نویسد: «آنچه سلین ترسیم می کند واقعیت نیست، وهم و هذیانی است که واقعیت برمی انگیزد.»

لویی فردینان دِتوش که سلین نام مستعار اوست، نویسنده و پزشک فرانسوی بود که در سال ۱۸۹۴ در پاریس متولد شد. پدرش کارمند ساده بیمه و مادرش فروشنده توری و دانتل بود و نقص عضو داشت. خود او پزشکی خواند و تا آخر عمر پزشک ماند. پس از انتشار اولین رمانش در ۱۹۳۲ بسیار مورد تحسین جامعهٔ ادبی قرار گرفت و کتاب دومش یعنی مرگ قسطی با آن‌که امروزه از سوی اکثر منتقدان بهترین اثر او تلقی می‌شود در زمان انتشار با استقبال کمی مواجه شد. ستایش‌ها از سلین به زودی محو شد و از نوشته‌هایش برمی‌آمد که ضد یهود است و احتمالا از طرف آلمان‌هاست. مدتی بعد او خائن شناخته شد و در همین موقع بود که فرانسه را ترک کرد. ابتدا به آلمان و بعد هم به دانمارک رفت. نوشته و کتاب‌هایش از فرانسه جمع شد و یک سال و دو ماه را در زندان دانمارک گذراند. بعد از آزادی نیز به عنوان ننگ ملی شناخته شده و تبعید شد. سلین پس از چهار سال دیگر انزوا و بلاتکلیفی سرانجام در سال ۱۹۵۱ به فرانسه بازگشت. او تا زمان مرگش در سال ۱۹۶۱ در نزدیکی پاریس ساکن بود.

پشت جلد رمان مرگ قسطی این متن به چشم می‌خورد:

… از زمان جنگ تا حالا جنون همین‌طور در تعقیبم بوده، یک بند به مدت بیست و دو سال. معرکه‌ست. هزار جور سروصدا و قشقرق و هیاهو را روم امتحان کرده. اما من از خودش هم سریع‌تر هذیان بافته‌م. رویش را کم کرده‌م. روی «خط پایان» هذیان و جنون همیشه ترتیبش را داده‌ام و برنده من بوده‌م. بله! مسخره‌بازی درمی‌آرم، خودم را به لودگی می‌زنم، مجبورش می‌کنم فراموشم کند… رقیب بزرگم موسیقی‌ست، ته گوشم گیر افتاده و رفته‌رفته خراب شده… مدام باام درمی‌افتد… شب و روز دست و پا می‌زند و به خودش می‌پیچد… برای خودم تنهایی یک دسته کامل سه هزار و پانصد و بیست و هفت پرنده کوچک کوچک دارم که یک لحظه هم آرام نمی‌گیرند… همه ارگ‌های دنیا منم. همه‌چیز از من است، گوشت و روح و نفس… فکرهای توی کله‌ام سکندری می‌رود و کله‌پا می‌شود. بااشان خوب تا نمی‌کنم. کارم ساختن اوپرای سیل و توفان است… بیست و دو سال است که هر شب می‌خواهد کلکم را بکند… درست سر ساعت دوازده… اما من هم می‌دانم چطور از خودم دفاع کنم… با دوازده سمفونی کامل طبل و سنج… دو سیلاب بلبل… برای یک آدم عَزَب بد سرگرمی‌ای نیست… انصافاً… زندگی دومم است… به کسی چه…

معرفی دو کتاب دیگر سلین یعنی رمان سفر به انتهای شب و رمان دسته دلقک‌ها را نیز می‌توانید در سایت کافه‌بوک مطالعه کنید. اما کتاب مرگ قسطی زیربنای آثار سلین است که پیشنهاد می‌کنیم در مرحله اول خوانده شود.

رمان مرگ قسطی
در اولین جمله از کتاب لویی فردینان سلین صحبت از تنهایی، فضای سنگین و غمناک به میان می‌آید که می‌توان همه آن‌ها را در کتاب مشاهده کرد. فردینان، شخصیت اصلی کتاب، پزشکی است که از دست بیمارانش ذله شده، به تنگ آمده و به زمین و زمان فحش می‌دهد. همه‌شان او را دیوانه می‌کنند، افراد زبان‌نفهمی که همیشه همه‌چیز را باید دوبار برایشان تکرار کرد. افرادی که از حضور پزشک سوءاستفاده می‌کنند تا سرگرم شوند!

تقریبا ۶۰ صفحه ابتدایی کتاب به همین روال روایت می‌شود. دکتر فردینان دردل می‌کند، از حرفه‌اش می‌گوید، از گوستن سابایو که او هم پزشک است و هم پسرخاله‌اش، از منشی پیرش می‌گوید و همچنین از مادرش و آن رمان افسانه‌واری که گمشده، شکایت می‌کند. این صفحات پراکنده و سرشار از خشم و بددهنی را با صبر بخوانید تا جادوی کتاب در صفحات بعدی شما را در خود غرق کند.

پس از این موارد، فردینان شرح حال کودکی‌اش را آغاز می‌کند که اصل ماجرای کتاب است. در واقع کتاب مرگ قسطی روایت کودکی فردینان تا زمانی است که او آماده می‌شود به سربازی برود. اتفاقات کتاب بی‌شباهت به زندگی خود نویسنده نیست و چه‌بسا اتوبیوگرافی سلین است. اگر بعد از این کتاب بلافاصله رمان سفر به انتهای شب را بخوانید – که شخصیت اصلی آن فردینان است – دلیل رفتارهای او را بسیار بهتر درک خواهید کرد و احتمالا دوچندان از آن لذت می‌برید.

فردینان کودکی خود را آنچنان دقیق و بی‌پروا تعریف می‌کند که هیچ‌چیزی پوشیده نمی‌ماند. در ابتدا با خانواده‌اش و وضع زندگی سخت و پرچالش آن‌ها  آشنا می‌شویم. انگار زندگی برای این خانواده فقط رنج و بدبختی است. میزان تلاش هم مهم نیست و حتی می‌بینیم که هرچقدر بیشتر تلاش می‌کنند بدبختی بیشتری بر سر آن‌ها ریخته می‌شود. اما مادر فداکار و زحمت‌کش خانواده تسلیم نمی‌شود. او از جان و دل مایه می‌گذارد تا زندگی درست و خوبی برای پسرش فراهم کند. خود فردینان اما، به زندگی چندان امید ندارد و فکر می‌کند «کاری که نباید می‌شد دنیا آمدنم بود.»

پدر فردینان هم آدم زحمتکشی است. او نیز به سهم خود تقلا می‌کند و به قول فردینان «خوش‌قلب» است اما مسئله این دنیا قلب نیست. پدرش در ابتدا فقط به سرنوشت و وضعیت وخیم خودشان بددهنی می‌کرد اما کمی بعد که فردینان بزرگ می‌شود در او چیزی جز «دردسر» نمی‌بیند. او را ناخلف و آب‌زیرکاه می‌داند و حمله‌های لفظی‌اش متوجه فردینان می‌شود. به عنوان مثال به این قسمت از متن کتاب توجه کنید:

-ها! کثافت! حالا دیگر جلوم وا می‌ایستی! هان؟ جاکش بی‌سروپا! پررویی می‌کنی هان! سرِ ما را می‌خواهی، نه؟ بگو، چرا معطلی، بگو که کشته ما را می‌خواهی! رذلِ پست!…
این‌ها را توی صورت من تف کرد و دوباره رفت سراغ آه و ناله:
-ای خدا! ای خدا! آخر مگر ما چه کرده بودیم زن بینوای من که همچو جرثومه‌ای پس انداختیم؟ همچو جنایتکاری، لایق سی‌وشش دفعه اعدام! منحرف، رذل، تنبل! همه‌چیز! آفت زندگی ماست این تن‌لش! فقط برای این خوب است که ما را بچاپد! تلکه‌مان کند، کثافت! بدون هیچ رحم و انصافی لختمان کند!… این است حق‌شناسی‌ش، برای یک عمر ایثار ما! جان‌فشانی دو آدمی که فقط باید زجر بکشند و بس! ما دوتا احمق پیر! همه‌ش ما دو تا ابله، همیشه!… هان، بگو، باز هم بگو کثافت! دِ بگو دیگر! بگو که می‌خواهی ما را بکشی! بگو، معطلش نکن، می‌خواهی کاری کنی که دق کنیم! فقر و فاقه بکشدمان! بگو که قبل از این‌که تیر خلاصه را به‌ام زده باشی از دهن خودت بشنومش! بگو زالوی نکبت! (کتاب مرگ قسطی اثر لویی فردینان سلین – صفحه ۳۸۵)

فردینان تحت‌تاثیر این دنیای خشک و خشن بزرگ می‌شود. جایی که اگر می‌خواهی زنده بمانی باید شکارچی باشی. اگر بتوانی دزدی کنی که خیلی خوب است وگرنه باید مشتری را خر کنی تا شب گرسنه به خواب نروی. این دنیا قرار نیست روی خوش به فردینان نشان دهد. انگار خوشبختی یک موجود تیزپاست که باید با عجله خودت را به آن برسانی و اگر لحظه‌ای استراحت کنی و یا کمی بنشینی تا از چیزی زیبا لذت ببری از دست می‌رود. اصلا زیبایی و درنگ کردن تله سرنوشت است تا شما را بدبخت کند.

می‌توان گفت کل کتاب مرگ قسطی نیز همین است. تلاش و عجله برای رسیدن به لحظه‌ای آرامش. تلاش برای فرار از سراشیبی بدبختی برای اینکه کمی راحت نفس کشید. اما در درجه اول، آیا اصلا چنین چیزی وجود دارد؟

[ » معرفی کتاب: رمان کوری – نشر مرکز ]

مرگ قسطی

درباره کتاب لویی فردینان سلین
زندگی شخصیت اصلی این رمان خودِ خود «مرگ» است! حقارت و بدبختی در سراسر کتاب دیده می‌شود و البته سلین هم علاقه‌ای به گفتن داستان‌های امیدبخش و یا شادی‌آور ندارد. نویسنده چهره زشت زندگی را بی‌آلایش در برابر شما قرار می‌دهد. هیچ‌خبری از یک نوع غافل‌گیری شیرین یا داستان‌سرایی شاعرانه و یا نکته اخلافی نیست. هرچه هست چهره زشت زندگی فقیرانه و احساساتی است که از آن می‌گیریم. خود سلین نیز درباره کارش می‌نویسد: چیزی که من می‌خواهم روایت‌گری نیست، انتقال احساس است.

در این کتاب، سلین زندگی را تحلیل می‌کند. می‌گوید همه انسان‌ها زندگی می‌کنند تا بمیرند. گریزی از مرگ نیست و این زمان است که انسان را به مرگ نزدیک می‌کند. در واقع هر روز که داریم یک نوع قسط است که می‌پردازیم تا روزی که دیگر چیزی نداریم و مرگ به سراغمان می‌آید. بنابراین زندگی خود مرگ است که می‌توانیم قسط‌های آن یک‌جا پرداخت و خلاص شویم یا می‌توانیم ذره ذره جان بکنیم تا درنهایت تسلیم مرگ شویم. اما با این حال نوشته‌های سلین با وجود همه تلخی و گزندگی از طنز قوی‌ای برخوردار است که خواننده را که  سخت غرق در خشونت خود می‌کند و حتی در اوج بدبختی او را می‌خنداند. هرچند این خنده بسیار تلخ است.

نکته دیگری که وجود دارد این است که در مرگ قسطى ما شاهد اتفاق خاصی نیستیم. همان‌طور که گفته شد داستان کتاب درباره کودکی سخت فردینان و بدبختی‌های اوست و همین بیشتر از ۹۰ درصد کتاب را شامل می‌شود. خواننده همراه با شخصیت اصلى کتاب در تقلا برای زنده ماندن و درگیر دنیای زشت اطرافش است و از سویى تکرار بدبیاری‌ها فردینان به حدى زیاد است که دیگر ما هم به آن عادت کردیم و آن را بخشى از زندگى او می‌دانیم. اما دقیقا همین‌جاست که هنر سلین و شگفتی قلم او نمایان می‌شود. چرا که با وجود همه این‌ها جذابیت کتاب کم نمی‌شود و خواننده همچنان آن را دنبال می‌کند.

در این کتاب سلین چهره‌ای متفاوت از فرانسه ترسیم می‌کند. فرانسه‌ای که او در برابر ما قرار می‌دهد پر از زشتی، فقر و فلاکت است. جایی که برای زنده ماندن باید حق دیگری را خورد، برای دیگری پاپوش ساخت، دزدی کرد، کلاهبرداری کرد. شاید فردینان در ابتدا آدمی درستی باشد اما آیا در این جامعه با درستکاری و صداقت می‌توان زنده ماند؟

با وجود همه تلخی‌ها و فضاهای تاریکی که در کتاب مرگ قسطی می‌بینیم، این رمان یک کتاب سیاه و پوچ نیست. ناامیدی در شخصیت فردینان دیده نمی‌شود و حتی در پایان کتاب این موضوع به خوبی مشخص است. بله، زندگی خشن است، طاقت‌فرساست و در انتهای آن نیز مرگ ایستاده اما در متن سلین اثری از تحقیر زندگی و نفرت از آن وجود ندارد. فردینان نیز فردی نیست که در برابر زندگی تسلیم شود.

در نهایت اینکه درباره کتاب‌های سلین چند نکته را در ذهن داشته باشید: اول اینکه بهتر است کتاب‌های سلین را به عنوان اولین رمان برای خواندن انتخاب نکنید. پیشنهاد ما این است اگر خواننده‌ای تازه‌کار هستید سراغ کتاب‌های دیگری بروید چون سلین در کتاب‌هایش صراحت بیش از حدی دارد و حتی از یک نوع خشونت سازمان‌یافته استفاده می‌کند که ارتباط گرفتن و البته درک آن ساده نیست. دوم اینکه هرگز در ۵۰ یا ۷۰ صفحه اول در مورد کتاب‌های سلین قضاوت نکنید. این صفحات را شاید باید دوبار خواند و یا وقتی کتاب تمام شد دوباره به آن مراجعه کرد. در نهایت اینکه کتاب‌های سلین را هرگز با عجله و بی‌حوصلگی نخوانید، چراکه هم لذت یک کتاب عالی را از دست می‌دهید و هم سر رشته ماجرا را از دستتان می‌رود. فراموش نکنید کتاب‌های سلین کتاب‌های ساده‌ای نیستند.

[ » معرفی کتاب: کتاب طرف خانه سوان – ترجمه مهدی سحابی ]

 

جملاتی از کتاب مرگ قسطی


کار ما، طبابت، کار پدر درآری‌ست. شب که می‌شود او هم رُسش کشیده‌ست. تقریبا همه سوالهایی می‌کنند که آدم را خسته می‌کند. چه فایده که تر و فرز کار کنی، چون باید بیست بار همه جزئیات نسخه را شرح بدهی. لذت می‌برند از این که آدم را به حرف بکشند، جان آدم را به لبش برسانند… هر توصیه و سفارشی که به‌اشان بکنی گوش نمی‌دهند، عین خیالشان نیست. اما می‌ترسند که مبادا به اندازه کافی براشان زحمت نکشی، برای اطمینان بیشتر پافشاری می‌کنند؛ بله بادکش، رادیولوژی، آزمایش خون… دست‌مالی و معاینه از بالا تا پائین… اندازه‌گیری همه‌چیز… فشار خون و از این مزخرف ها… گوستن سی سال است که در «ژونکسیون» کارش طبابت است. من، حالا که فکرش را می‌کنم، یک روز صبح باید همه این مریض‌هام را بفرستم کشتارگاه «ویلت» که بروند و خون گرم بخورند. (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۲۱)

خاطره‌های قدیمی سمج‌اند… اما شکننده هم هستند، ظریفند. (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۶۱)

چیزی که باید خیلی مواظبش بودی دزدی و شکستن جنس‌ها بود، خنزرپنزر خیلی شکننده‌ست. بدون این‌که خودم خواسته باشم خروار خروار جنس خراب کرده‌م. هنوز هم از عتیقه حالم به هم می‌خورد، در حالی‌که نان و روزی‌مان از همین بود. فرسایش گذشتِ زمان غم‌انگیزست، گه است، زشت است. جنس‌ها را با روی خوش یا با زور می‌فروختیم. با خر کردن مشتری. (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۷۲)

بابا خودش لوبیا را پاک می‌کرد… می‌گفت که می‌توانیم درِ اجاق را باز بگذاریم و خودکشی کنیم. مادرم دیگر حتی جواب این‌جور چیزها را هم نمی‌داد… بابا می‌گفت این‌ها همه‌ش تقصیر «فراماسون»هاست… تقصیر دریفوس!… همه جنایتکارهای دیگری که افتاده‌اند به جان سرنوشت ما! (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۱۳۰)

نفرت واقعی از اعماق می‌آید، از جوانی‌ای که کارِ مظلومانه بیدفاع تباهش کرده. این نفرتی‌ست که آدم را می‌کشد. نفرتِ چنان عمیقی که در هر حال ازش چیزی همه جا باقی می‌ماند. مثل شیره‌ای آن‌قدر روی زمین پخش می‌شود که همه چیز را زهرآگین می‌کند، آن‌قدر که دیگر چیزی نمی‌روید غیر از رذالت، میان مرده‌ها، میان آدم‌ها. (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۱۸۳)

جان ما با ترس عجین بود. توی هر اتاقی ترس از کم آوردن انگار از دیوارها هم می‌تراوید… به‌خاطر همین ترس بود که غذا را نجویده قورت می‌دادیم، شام و ناهار را سَمبَل می‌کردیم، خریدهامان را تندتند انجام می‌دادیم، از این سر تا آن سر پاریس، از میدان «موبر» تا «اتوال» را سگ‌دو می‌زدیم از وحشت مأمورهای اجرا، ترس اجاره، مأمور گاز، اضطراب مالیات… هیچ‌وقت فرصت نکردم ماتحتم را خوب تمیز کنم از بس که باید عجله می‌کردم. (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۱۹۴)

پدر من اینجوری بود، همیشه به شکنجه‌های روحی خیلی بیشتر از شکنجه‌های بدنی اهمیت داده بود… در نظرش خیلی بیشتر احترام داشتند! اساسی‌تر بودند! (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۲۳۷)

من توی خیال‌های خودم سیر می‌کردم… نورا با همه زیبایی‌اش… از بیقراری سرم را به متکا می‌کوبیدم… اما باز به خودم می‌گفتم که ترجیح می‌دادم با رختخوابم کلنجار بروم، همه ملافه‌ها را بجوم و بخورم تا این‌که گرفتار نورا یا هر زن دیگری بشوم! من دیگر فهمیده بودم، بله قربان، فهیمده بودم که هوس زن مایه معطلی است! فهمیده بودم تمناشان آدم را اسیر می‌کند! از راه بدر می‌برد! ورطه… گودال، همین!… برای همین می‌افتادم به جان خودم، خودم را سرکوب می‌کردم… تنهایی از همه بهتر بود… بله… احساسات بازی و حرف‌های قشنگ قشنگ را بریز دور!… آه! اعتراف و دوستت دارم!… آه! عاشقت‌ام! وای! آن هم به کسی که پدرت را درمی‌آرد… آخ! اوخ! نه، من که نیستم! همین‌طوری خوشم، راحت! تنهایی، بی‌دردسر!… این را من از بچگی فهمیده بودم! احساسات بی‌احساسات! ولِلِش!… بزن به چاک!… خودت را بچسب و بقیه‌ش را بی‌خیال! خلاص! (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۲۹۵)

قصه و رمان حتی بدتر از الکل محرک جنایت می‌شود. (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۳۵۷)

باور کنید، فردینان! ترجیح می‌دهم با یک میمون واقعی زندگی کنم تا با این!… میمون را می‌توانم درک کنم!… او هم حتماً من را درک می‌کند! دستکم تکلیف خودم را می‌فهمم! در حالی‌که با این دیوانه، بزودی سی و پنج سال می‌شود، نمی‌دانم یک دقیقه دیگر، روم را که برگردانم، این چکار می‌کند! مردکه بدمست! دروغگو! خانم‌باز! دزد! هرچه بگویی هست!… نمی‌دانید هم چقدر از این پست‌فطرت متنفرم! (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۴۹۵)

توی زندگی همین‌که وضعمان یک‌خرده بهتر می‌شد همه فکرمان می‌رود دنبال کثافت‌کاری. (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۵۳۴)

آه! چیزی که آدم هیچ‌وقت کم نمی‌آرد فرصت و امکان اشتباه و گه‌کاری‌ست! (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۷۱۶)

مشخصات کتاب
عنوان: مرگ قسطی
نویسنده: لویی فردینان سلین
ترجمه: مهدی سحابی
انتشارات: مرکز
تعداد صفحات: ۷۲۴  

منیع: 

https://fa-file.ir/product/5/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-pdf-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D9%82%D8%B3%D8%B7%DB%8C

  • فاطمه میرمحمدلو